- مدی تو مگه 68 نیستی ؟
- نه ...
- چندی ؟
- مهمه ؟
- نه ..
- پس چرا میپرسی ؟
- میخوام بدونم ... مشاورم چند سالشه ...
- من ... 78 
- مسخره نکن دیگه ...
- 21 ام ...
- خانم مشاور تو دو سال ازم بزرگتری ...
- میدونم .
- از کجا ؟
- به تو چه ... ؟
- پر رو ...
- خب ... اینهمه بهم نگو خانم مشاور بدم میاد ... حالا بگو بینم دردت چیه ؟
- دوست دخترم ...
- عین مرده ها حرف نزن ...
- چشم ...
- میخوای منو نگاه کنی ؟
- آره ... چشمات خیلی نازن ...
- خفه شو ... بگو دیگه ...
- دوست دخترم رفته با یه پسر دیگه ... پسره بکارتشو گرفته ...
- خب ؟
- اومده الان به بابام گفته که من اونکارو کردم ...
- باهاش رابطه داشتی ؟
- نه ... فقط با تو داشتم ... 
- خیلی خری ... بچه !
- شوخی کردم ... نه ...
- خب ؟
- بابام میگه باید بگیرمش ...
- اسکل برو به بابات بگو ببرنش دکتر
- خب ؟
- همه چی حل میشه ...
- عجب مشاوری ...
- میخوای من برم بگیرمش ؟
- دیوونه ...

.
.
.
.
جماعت چقدر بدبخت شده که خودشو میندازه سر اینو اون ...
.
.
.
خجالت بکشین ...
.
.
.
این کارا گناهن ...
.
.
.
شما مسلمونا که محرم و نا محرم دارین این کارارو میکنین ؟
.
.
تو تموم ادیان داشتن رابطه ی نا مشروع گناهه ...
.
.
.
خودتونو جمع کنین ...
.
.
.
پسر یا دختر فرقی نداره ...
.
.
.
پسر هم باید یکم احساس خودشو کنترل کنه ...
... و همچنین دختر ...
.
.
.
اگه به حرفای خانم محترمی همچون من ... گوش ندین ...
از آسمون بارون شپش میباره سرتون ...
ببخشین که رک گفتم ...
قربون همه : عزرائیل
:: بازدید از این مطلب : 531
|
امتیاز مطلب : 161
|
تعداد امتیازدهندگان : 50
|
مجموع امتیاز : 50